نمی دونم حرفی زدم که باعث رنجشش شدم
نمی دونم می گوید حرفی را گفته ام که خودم هم یادم نمیآید
خدایا اگر راست باشد اگر گفته باشم چه می شود؟
خدایا آری ناسزا گفتم در حقت نباید میگفتم
که جزایش را دیدم ...
می گفتند ناسزا نگو خدا قهرش می گیرد
می گفتم بدتر از این که نمی شود
آری بدتر از این را هم دبدم
خدایا حال کرمت را می خواهم
لططف و بخششت را می خواهم
این بنده ی بیچاره ات را ببخش
تو که می دانی چه ها کشیده
تو که می دانی بازیچه ی چه بازی هایی که نشده
تو که می دانی جز تو دیگر مرا کسی نیست
تو هم که نیستی کیست که حرف هایم بشنود
کیست که پادر میانی می کند تا برگردد آن یار رنجیده از من
خدایا ببخش مرا ...