تنهایی های یک دلشکسته

این وبلاگ شخصی مخصوص دل نوشته های من است
ممنون میشم اگه نظراتتون و درمورد مطالب و وبلاگ بگید

تنهایی های یک دلشکسته
آخرین مطالب
نویسندگان
۲۴ بهمن۱۸:۲۰

من همون آدمی هستم
که گفتی موندنی نیستی قبول کردم
گفتی وابسته ام نباش قبول کردم
گفتی دل نبند قبول کردم
...
حالا بگو ببینم تاحالا چند بار منو دیدی تازگی ها؟
تا میومدی از حرف از رفتن می زدی مگه من چی کارت کردم؟
اصلا نیا...

| ۲۴ بهمن ۹۲ ، ۱۸:۲۰
۲۴ بهمن۱۸:۰۷

درسته نباید می پرسیدم
درسته نباید می خواستم که بگوید
اما این را خوب می دانم که می توانست جواب بهتری بدهد
تا این که تحقیرم کند شاید لیاقتم این بود
اما این را خوب می دانم 
رنجیدم نارواهایش شنیدم و باجان و دل خریدم
مهم نیست تاریخ انقضای ام رسیده بود در دلش...

| ۲۴ بهمن ۹۲ ، ۱۸:۰۷
۲۳ بهمن۱۰:۲۳

آهای غریبه خوب تحقیرم کردی
آهای غزیبه من همون آدمی هستم
که هرچی میپرسیدی جوابتو می دادم
من همونی هستم که می پرسیدی:
کادو تولدم چی باشه تا هروقت نگاش کنی یاد من بیوفتی
آره دروغ بود همه ی اون حرف ها تو هم مثل بقیه هستی

همیشه می خواستی عوض بشم...

| ۲۳ بهمن ۹۲ ، ۱۰:۲۳
۱۸ بهمن۱۱:۴۱

تو که رفتی و بی خیال این دل شدی
تو که نموندی ببینی چی به سر این دل امد

آره بعد رفتن بدجوری شکست  حالا دیگه 

خبری از خورده شیشه های این دل هم چیزی نمونده
آره رفتی نفهمیدی...
بامن چه کردی...
| ۱۸ بهمن ۹۲ ، ۱۱:۴۱
۲۴ آبان۱۱:۲۶

برو...
توکه دیگه جایی نداری توی دلم
توکه خودت بریدی و دوختی
توکه خودت پا گذاشتی رو دلم
توکه خودت گفتی با اون خوش بختی
توکه خودت گفتی عاشقشی
توکه عاشقم کردی وابسته ام کردی
چرا حالا تنهام میزاری؟؟؟؟
آره راست می گی رابطه باید یک طرفه باشه

| ۲۴ آبان ۹۲ ، ۱۱:۲۶
۱۶ آبان۰۹:۳۹

تو که می دونستی تنها تکیه گاهمی

تو که می دونستی جز تو کسیو ندارم

تو که می دونستی دلم با تو آروم میشه

تو که می دونستی تنگی دلم باتو درست می شه

پس چرا تنهام گذاشتی ... وقتی می دونستی؟

| ۱۶ آبان ۹۲ ، ۰۹:۳۹
۱۰ آبان۱۷:۵۲

نوشت سلام نفسم...

درحالی که تازه

بهم شب بخیر گفته بود،!!!...

چه اشتباه تلخی...

| ۱۰ آبان ۹۲ ، ۱۷:۵۲
۳۰ مهر۱۷:۲۶

رساندنش برایت آسان بود 
در دل جا کردنش آسانتر
وجودم شدنش از آن آسانتر
نفسم شدنش از آن آسانتر
حالا چطور می خواهی نفسم وجودم دلم را ازمن جدا کنی؟

| ۳۰ مهر ۹۲ ، ۱۷:۲۶
۰۸ مهر۲۱:۴۱

همسفر!

در این راه طولانی

که ما بی خبریم

و چون باد می گذرد،

بگذار خرده اختلاف هایمان، با هم باقی بماند

خواهش می کنم !

مخواه که یکی شویم، مطلقا یکی.

مخواه که هر چه تو دوست داری، من همان را، به همان شدت، دوست داشته باشم.
و هر چه من دوست دارم، به همان گونه، مورد دوست داشتن تو نیز باشد.

مخواه که هر دو، یک آواز را بپسندیم.

یک ساز را، یک کتاب را، یک طعم را، یک رنگ را
و یک شیوه نگاه کردن را.

مخواه که انتخابمان یکی باشد، سلیقه مان یکی، و رویاهامان یکی.

هم سفر بودن و هم هدف بودن، ابدا به معنی شبیه بودن و شبیه شدن نیست.
و شبیه شدن، دال بر کمال نیست. بلکه دلیل توقف است.




عزیز من !

دو نفر که عاشق اند، و عشق آنها را به وحدتی عاطفی رسانده است؛
واجب نیست که هر دو صدای کبک، درخت نارون، حجاب برفی قله ی علم کوه، رنگ سرخ و بشقاب سفالی را دوست داشته باشند.

اگر چنین حالتی پیش بیاید، باید گفت که یا عاشق زائد است یا معشوق.
و یکی کافیست.
عشق، از خودخواهی ها و خود پرستی ها گذشتن است.

اما، این سخن به معنای تبدیل شدن به دیگری نیست.

من از عشق زمینی حرف می زنم، که ارزش آن در “حضور” است،
نه در محو و نابود شدن یکی در دیگری.



عزیز من !

اگر زاویه دیدمان نسبت به چیزی یکی نیست، بگذار یکی نباشد.
بگذار در عین وحدت مستقل باشیم.

بخواه که در عین یکی بودن، یکی نباشیم.
بخواه که همدیگر را کامل کنیم، نه ناپدید.

بگذار صبورانه و مهرمندانه، درباب هر چیز که مورد اختلاف ماست، بحث کنیم.

اما نخواهیم که بحث، ما را به نقطه ی مطلقا واحدی برساند.

بحث، باید ما را به ادراک متقابل برساند، نه فنای متقابل.
اینجا، سخن از رابطه ی عارف با خدای عارف در میان نیست.
سخن از ذره ذره ی واقعیت ها و حقیقت های عینی و جاری زندگیست.

بیا بحث کنیم.
بیا معلوماتمان را تاخت بزنیم.
بیا کلنجار برویم.
اما سرانجام نخواهیم که غلبه کنیم.

بیا حتی اختلافهای اساسی و اصولی زندگی مان را، در بسیاری زمینه ها، تا آنجا که حس می کنیم دوگانگی، شور و حال و زندگی می بخشد،

نه پژمردگی و افسردگی و مرگ،… حفظ کنیم
من و تو، حق داریم در برابر هم قد علم کنیم.

و حق داریم، بسیاری از نظرات و عقاید هم را نپذیریم، بی آنکه قصد تحقیر هم را داشته باشیم.

عزیز من !

بیا متفاوت باشیم ...

| ۰۸ مهر ۹۲ ، ۲۱:۴۱
۰۸ مهر۲۰:۲۶

خدایا !!!!

تا امروزش می گفتی شاد باشم

حالا که سیاه شده قلبم

حالا که زندگیم پر از غمه

غصه شده غذای دلم

حالا به امید کی باشم؟

حالا دلم به چی خوش باشه؟

جهنمت اینجاست؟

کجاست که دلم می خواد بسوزه خلاص

| ۰۸ مهر ۹۲ ، ۲۰:۲۶