درسته گناه از من بوده
قبول دارم جدایی سهمم بوده
اما من جدایی خواستم اون چرا قبول کرد؟
اونم مثه من خسته بود؟
اونم از فرارکردنم خسته بود؟
یا که چی؟
یا از احوال بدم که هیچ وقت نمی خواستم بگم
هیچ وقت راضی نبودم ذره ای دلشو بشکنم
درسته گاهی خیلی تند می رفتم قبول هم دارم
اما هیچ وقت بی علت کاری نمی کردم...
شاید بخونه...
شاید بدونه که جدایی نخواستم توجه خواستم...